سلام

خوفی

اره با تو ام

بامن بیا میریم یه جای خوب

وایسا اینجا همون جاس

یه وب عالی

واسه همه رمان نویسا

چی نمیتونی رمان بنویسی....خو رماناشو بخون و نظر بده

نویسنده میپذیریم

چرا ور ور داری منو نیگا میکنی بدو برو رمانارو بخون

بای



تاريخ : دوشنبه 24 خرداد 1395 | 15:56 | نویسنده : السا راپنزلی |

سلام بالاخره قسمت یک سریال عشق معکوس رو اوردم

نویسنده ستایش

اون روز روزه سالگرد ازدواج جک و راپنزل بود همه چیز خوب پیش میرفت که یهو یه مهمون ناخونده اومد درسته السا

جک:السا هرچی بین منو تو بوده تموم شده از اینجا برو

السا : نه من برای دیدن یه نفر دیگه اومدم راپنزل اومدم تا اونوببینم

جک:نه من نمیزارم به راپنزل نزدیک بشی

و با السا درگیر شد قدرتش کمتر از السا بود اما داشت سعی خودشو میکرد که پرت شد اون طرف

راپنزل تا این صحنه وحشت ناک رو دید گفت:هی چته اگه دنبال راپنزل میگردی خب بگو

و بعد السا و راپنزل به یک جای خلوت رفتن جک خیلی نگران بود که نکنه بلایی سر راپنزل بیاد که یادش افتاد راپنزل خیلی قدرتمنده

السا:راپنزل کس دیگه ای نبود که بیای و اونو از عشقش بگیری

راپنزل:جک از توخوشش نیومد که تقصیر من نیست تو فقط جکو برای خودت میخواستی

السا:واقعا اما من اینطور فکر نمیکنم راپنزل جکو ترک کن و از اینجا برو

راپنزل :هرگز اگرم برم جکم همراهم میاد

السا :مگه من بزارم راپنزل خانوم پس سریعا از اینجا برو

راپنزل:من که گفتم جایی نمیرم

و بعد مبارزه شروع شد اما راپنزل قدرتش خیلی زیاد بود السارو شکست دادو پرتش کرد یه جای دور








ادامه داستان رو باید بانظر بخونید

هر قسمت 3 نظر میخواد



تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 | 18:00 | نویسنده : السا راپنزلی |

سلام من ستایش هستم عاشق رمان نویسی

من این اولین رمانیه که من در این وب نوشتم



تاريخ : پنجشنبه 3 تير 1395 | 0:49 | نویسنده : السا راپنزلی |


2 نظر به بالاقسمت 1


ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 1 تير 1395 | 16:57 | نویسنده : السا راپنزلی |

رمان باران عشق

به قلم السا راپنزلی



تاريخ : چهارشنبه 26 خرداد 1395 | 17:33 | نویسنده : السا راپنزلی |